گاهی اضطرار آنقدر بالا می گیرد که حتی برادریمان را سرسری می گیریم و فدای ت می کنیم گویی یادمان رفته که تا همین دیروز هرات یکی از نمادهای پارس بود و بسیاری از شاعران ، نویسندگان ، عارفان و صوفیان پارسی در این شهر زاده شده یا می زیستهاند ، تکه های وطن سترگمان را که با نیرنگ و زر و زور از مام میهن جدا کردند ما لااقل نمک نپاشیم بر این زخم فراق آنگاه که در تنگنای زمانه گیر افتیم ، سنجیده گوییم و پخته که دشمن شاد و دوست مغموم نشویم .
خوشحالم که گفتند سوء برداشت بود و این مرهمی شد بر زخمی که از نیش برخاست نه نیشتر ، چراکه زخم نیشتر روزی قوام یابد اما امان از زخم نیش.
.
.
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ای که تهی بود، بسته خواهد شد
درباره این سایت