سیل که می آید همه چیز را با خود می برد ، اندوخته تمام عمر و دار و ندارت را ، سیل که می آید همه چیزت می رود روز خوش ، خواب خوش ، نفس خوش.
سیل که می آید ، مصیبت می آید ، دربدری می آید ، خانه بدوشی می آید.
سیل که می آید محله ات می میرد ، شهرت می میرد ، روستایت می میرد ، خاطراتت می میرد.
سیل که می آید ، جانت به لب می آید برای اولادت ، برای کودکان خردسالت برای همسرت ، برای زجری که می کشند.
سیل که می آید همه چیزت می رود و اینگونه می شود که بر بالینش می نشینی و می گویی : تمام زندگیام در سیل رفت.
در سال 1865 میلادی، سردبیر یک رومه ی آمریکایی در سرمقاله اش نوشت:" اشخاص کاملا مطلع و آگاه میدانند که امکان انتقال صدا از طریق سیم امری محال است و حتی اگر بر فرض محال چنین چیزی هم عملی شود، هیچ فایدهی علمی در بر نخواهد داشت!" حدود ده سال بعد "تلفن" از آزمایشگاه الکساندر گراهام بل سر بدر آورد و جهان را دگرگون ساخت.
اوایل قرن بیستم یک اختر شناس و ریاضیدان بسیار مشهور کانادایی به نام Simon Newcomb در مقالهی معروفی نوشت:" هیچ یک از ترکیبات احتمالی عناصر شناخته شده، هیچ یک از اشکال ماشینها و شکلهای شناخته شدهی انرژی را نمیتوان طوری با هم تلفیق کرد و از آنها ماشینی ساخت که انسان به کمک آن بتواند مسافتهای طولانی را در هوا پرواز کند!" کمتر از یک سال بعد از این نقل قول، برادران رایت - Wright - با اولین هواپیمای جهان به هوا برخاستند.
از همه بدتر، پیشبینی ارنست رادرفورد - Ernest Rutherford - کاشف و پدر ساختار هستهی اتم بود. وی در سال 1933 میلادی، پیشبینی کرد که انرژی موجود در هستهی اتم هرگز آزاد نخواهد شد!
اما تنها 9 سال پس از این پیشبینی، اولین واکنش زنجیرهای هستهای به وقوع پیوست. به جرات میتوان گفت که اگر این پیشبینی رادرفورد، بسیاری از دانشمندان جوان را مایوس نکرده بود، شکافت هستهی اتم بسیار زودتر اتفاق می افتاد.
خبر به تاخیر افتادن تصمیم مجمع تشخیص مصلحت درباره لوایح مربوط به FATF اثرات منفی گذاشت؛ هرچند اگر آن را رد میکردند، اثرات منفی آن شدیدتر بود. بنابراین جلوی زیان بیشتر ناشی از رد احتمالی آنها را از طریق عدم تصویب گرفتند! ولی پرسش این است که چرا ساختار ی ایران تا این حد در اتخاذ تصمیم کُند عمل میکند؟ چرا هی امروز و فردا میکند؟ چرا اگر مخالف هستند همان جلسه اول کار را یکسره نمیکنند؟ و اگر موافق هستند چرا زودتر تصویب نمیکنند که جامعه خسارتهای کمتری را بپردازد؟ گفتن اینکه برای بررسی کارشناسی به تاخیر میاندازند هم نوعی شوخی است. چرا همه تصمیمات مهم روی زمین میماند و فقط هنگامی که کارد به استخوان برسد و از روی ناچاری تصمیم گرفته میشود؟
بخشی از این وضعیت معلول نظام عریض و طویل و متکثری است که برای اتخاذ تصمیمات وجود دارد؛ حتی میتوان گفت که این نظام عریض و طویل شامل نهادهای رسمی و غیررسمی نیز میشود. دولت، کمیسیونهای دولت، وزارتخانهها، مجلس، کمیسیونهای مجلس، شورای نگهبان، رفت و برگشت به مجلس، مجمع تشخیص مصلحت و کمیسیونهای آن عناصر مستقیم درگیر در این تصمیمات هستند. ولی نهادهای نظامی، شورای عالی امنیت ملی و برخی از نهادهای دیگر نیز به طور غیرمستقیم وارد ماجرا میشوند. اینها یک طرف، حضور نهادهای غیررسمی که تحت تاثیر بولتنها اظهارنظر میکنند، هر هفته در نمازهای جمعه و در جلسات مداحی و روضه و غیر آنها از جمله جلسات درس، برای تگذاران خطمشی تعیین میکنند که اینها نیز اهمیت دارند، به ویژه که از خدا و پیامبر نیز کُد میآورند و کار را سختتر میکنند.
داستان یوسف به راستی حیرت انگیز است از آن رو که در وهم نمیگنجد، که داستانی بدین کوتاهی این همه جواهرات دانایی و نیکویی و زیبایی را چگونه در خود جمع کرده است! اولا میتوان گفت این قصه یک داستان عشقی است. عشقی آن چنان گرم و سوزان و لاابالی که پیراهن معشوق را میدرد و عاشق را چندان در معشوق غرق میکند که به هر سو نظر میکند معشوق را میبیند:
تا نقشِ تو در دیدۀ ما خانه نشین شد
هر جا که نشستیم چو فردوسِ برین شد1
چنانکه این داستان در ادب پارسی استعاره ای برای عشق میان انسان و پروردگار شده است. در این داستان یوسف رمز جمال الهی و زلیخا مظهر کل کائنات است:
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت، دانستم
که عشق از پردۀ عصمت برون آرد زلیخا را 2
گاردین در مطلبی جالب به معرفی کلماتی خاص در زبان های مختلف پرداخته که فاقد معادل در زبان انگلیسی هستند اما آنچه که این گزارش را جذاب تر می کند حضور یک واژه ی آشنا از زبان فارسی در این لیست می باشد، مطلب زیر گزیده ای از ترجمه این گزارش می باشد:
اگر این کلمات را در دیکشنری انگلیسی به زبان های دیگر جستجو کنید به سرعت برای هر کدام یک معادل می یابید اما نتیجه جستجو را باید به نوعی جواب غیرتخصصی برای کلمه مورد نظر خود بدانیم زیرا این کلمات فاقد معادل انگلیسی هستند. برای مثال sobremesa به دسر ترجمه شده است در حالیکه این مفهوم اسپانیایی به زمان ویژه استراحت بلافاصله پس از وعده اصلی یا پس از صرف دسر که معمولا برای گفتگوهای دوستانه حدود نیم ساعت طول می کشد اشاره دارد و اساسا ربطی به معادل انگلیسی دسر ندارد.
در زبان لکی هر گاه بخواهند برای کسی دعای خیر ، عافیت از گزند شیطان و حفاظت الهی طلب کنند به او می گویند " کر داوت ئر دورت " معنای لفظی این جمله این است که " خط داوت بر گرداگرد تو باد " این عبارت در سخن سالخوردگان و بویژه مادر بزرگ ها در برخورد با جوانترها و کودکان بسیار استفاده می گردد اما سرچشمه و زادگاه این سخن چیست و مفهوم آن کدام است.
جمله "کر داوت ئر دورت" ( Ker Daawet ar Doret )به معنای خط داوت محافظ تو باشد یا "سایر داوِت" به معنای سایه داوت از عبارات پر کاربرد در زبان لکی و در میان لک هاست. داوِت ( یا شاید داوود ) شخصیتی با کرامات الهی و دارای دمی گرم بوده که در میان مردمان به نیکی و درستی دعوت می کرده است. شخصیتی سترگ که جزء به انصاف و عدل رفتار نکرده است. پس مردمانی که او را می شناختند او را واسط قرار می دادند تا جان و مال خود را از گزند اهریمن دور نگهدارند.
برخی زبان شناسان داودت را از بزرگان تصوف و آیین اهل حق می دانند و برخی نیز متعقدند که داوت همان حضرت داود نبی می باشد. بهرترتیب و با هر فرضی با اینکه مذهب اکثریت لک زبانها شیعه دوازده امامی می باشد اما بخاطر شخصیت بزرگ ، راستی و درستی داوِت همه لک زبانان احترام خاصی برای او قائل بوده و هستند.
احمدرضا دالوند منتقد هنری، پژوهشگر، تصویرگر و طراح گرافیک که مدتی به دلیل بیماری دیابت و پیشرفته شدن آن در بیمارستان سینا بستری شده بود، بامداد امروز دوشنبه ۱۹ آذر از دنیا رفت.
او از شاگردان مرتضی ممیز، صادق بریرانی و هانیبال الخاص بوده و فارغالتحصیل رشته گرافیک از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
دالوند نویسنده چند جلد کتاب برای انتشارات دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها، نشر شهر و دانشگاه تهران و نگارنده صدها مقاله و نقد می باشد.
دالوند نخستین منتقد هنر تجسمی بعد از انقلاب محسوب میشود. صدها اثر تصویر سازی او در سالهای پس از انقلاب در مطبوعات مستقل و معتبر به چاپ رسیدهاست.
توکا نیستانی معمار، طراح و کاریکاتوریست، دربارهٔ احمدرضا دالوند، در سایت " توکای مقدس " چنین اظهار عقیده میکند و مینویسد: دالوند طراح بی نظیری است و قلمی عالی در نوشتن دارد که به همراه دانشش از هنر منتقدی تیزبین از او ساختهاست.
روز پنجشنبه سردار محمدرضا نقدی سخنانی را مطرح کرد که بازتابهای زیادی در فضای رسانهای داشت. از جمله صحبتهای وی درباره کوروش که وی را شاهی ساخته و پرداخته دیگران دانسته که اصلاً نشانی از وی در تاریخ نیست و برای رابطه ایرانیان با یهودیان علم شده است.
از منظرهای مختلفی میتوان این اظهارات آقای نقدی را مورد کنکاش قرار داد ولی قبل از هر چیز شاید بهتر بود ایشان به خاطر میآورد که شخصیت علمی بزرگی در حد علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان»، کوروش را همان ذوالقرنین مورد اشاره در قرآن دانسته است. علاوه بر ایشان، آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر «نمونه» همین نظر را مورد تأکید قرار دادهاند.
شاید بد نباشد که در باب اهمیت
میراث فردی چون کوروش برای ایران سخنان سال ۱۳۸۹ آیتالله مکارم شیرازی را یادآوری
کنیم که در شهریورماه آن سال با اشاره به اهمیت منشور کوروش به عنوان سند جهانی
حقوق بشر و ابراز تمایل برای بازدید از آن از برگزاری نمایشگاه منشور کوروش تقدیر
کرده بودند.
همچنین ردپای
کوروش را میتوان در آثار قدیمیترین تاریخنگاران از هرودت یا گزنفون گرفته تا
مورخین معتبر معاصر یافت. علاوه بر اینها آثار باستانی موجود نیز سند دیگری دال بر
صحت روایتهای غالب از کوروش و دوران اوست. البته بسیار طبیعی است که شخصی چون
سردار نقدی که نه صاحبنظر حوزه تاریخ است و نه کارشناس و نظریهپرداز مسائل
فرهنگی، اطلاعی از این دست موارد نداشته باشد اما مسأله اینجاست که چرا ایشان
اصرار دارد به چنین حوزههایی ورود کند.
[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]
همزمان با دلاوران تنگستانی و دشستانی که با دست تهی و امکانات اندک بزرگترین قدرت استعماری جهان را به چالش میکشند، امپراتوری آلمان در تلاش است تا مردم مسلمان هند را علیه استعمار بریتانیا به قیام وادارد. تلاشی که «عملیات افغانستان» نام میگیرد و ناکام میماند. با شکست عملیات، ویلهلم واسموس، روستازادۀ اهل شمال آلمان، با کنار گذاشتن خدمت دیپلماتیک در مقام کنسول آلمان در بوشهر با درنظر داشتن اهداف امپراتوری آلمان به جنبش دلیران تنگستان میپیوندد.
هندریک گروتروپ، نویسنده کتاب، براساس مدارک موجود در پروندهی اداری ویلهلم واسموس در وزارت خارجه آلمان و سایر اسناد رسمی قابلدسترس از جمله گزارشها، تلگرامها، نامهها و … در مورد فعالیت واسموس در آرشیو ی وزارت خارجه و نیز مدارک و نوشتههای شخصی بهجایمانده از او در آرشیو شهر زالیتسگیتر، داستان پیوستن او به جنبش دلیران تنگستان و حضور او در ایران را بازمیگوید و در پی پاسخ دادن به این پرسش است که "این مرد، که بود، چه کرد و انگیزه و محرک او در سالهای جنگ و پس از آن چه بود؟"
گاهی اضطرار آنقدر بالا می گیرد که حتی برادریمان را سرسری می گیریم و فدای ت می کنیم گویی یادمان رفته که تا همین دیروز هرات یکی از نمادهای پارس بود و بسیاری از شاعران ، نویسندگان ، عارفان و صوفیان پارسی در این شهر زاده شده یا می زیستهاند ، تکه های وطن سترگمان را که با نیرنگ و زر و زور از مام میهن جدا کردند ما لااقل نمک نپاشیم بر این زخم فراق آنگاه که در تنگنای زمانه گیر افتیم ، سنجیده گوییم و پخته که دشمن شاد و دوست مغموم نشویم .
خوشحالم که گفتند سوء برداشت بود و این مرهمی شد بر زخمی که از نیش برخاست نه نیشتر ، چراکه زخم نیشتر روزی قوام یابد اما امان از زخم نیش.
.
.
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ای که تهی بود، بسته خواهد شد
حکیم فردوسی توسی در 13 دیماه سال 318 خورشیدی برابر 3 ژانویه 940 میلادی در روستای باژ در نزدیکی شهر توس در خانواده ای از طبقه دهقانان زاده شد او استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان است. اهمیت فردوسی در آن است که با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان ، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز برآنچه که میکرد و برعظمت آن ، آگاه بود و می دانست که با زنده نگه داشتن زبان ویژه یک ملت ، در واقع آن ملت را زندگی و جاودانگی بخشیده است .
بـنــاهــای آبــاد گـــــردد خــــراب ز بـــاران و از تــــابـــش آفـــتــــاب
پی افـکنـدم از نظـم کـاخـی بـلـنـد کـه از بـاد و بـاران نــیــابـد گــزنـد
بسـی رنـج بـردم در ایـن سـال سـی عـجـم زنـده کـردم بـدیـن پـارسی
نمـیرم از این پس که من زنده ام کـه تـخــم سـخـن را پـراکـنـده ام
درباره این سایت